سير تاريخي مهريه و نتايج آن : عصر شكار: 20 كيلو گوشت دايناسور، 40 كيلو گوشت اژدها. نتيجه: دايناسورها منقرض شدند عصر كشاورزي: 24 دست تبر سنگي، 24 دست تيغه و داس جنگي. نتيجه: افزايش قتل به دليل دم دست بودن داس براي خانوم ها عصر فلز: 70 ورقه مسي، 50 تا خنجر مفرغي و سرگرز آهني. نتيجه: افزايش شكستگي سر مردان به دليل تماس با گرز آهني عصر بخار: 30 هزارتومان و بخار كردن آب حوض خانه عروس خانوم نتيجه: كمبود آب و جيره بندي شدن آب عصر صنعت: 1 ميليون پول، 14 سكه طلا، يك اتومبيل و هرچي كه با ص شروع ميشد نتيجه: بنا به درخواست آقايان توليد ژيان آغاز شد عصر كامپيوتر: هم وزن عروس خانم سكه طلا!!! نتيجه: هرچي عروس خانوم مانكن تر باشد بهتر است نتيجه گيري كلي: بابا بگو نميخوايم زن بهت بديم ديگه... اين كارها يعني چي؟؟ عامل اصلي انقراض دايناسور ها==> عروس ها عامل اصلي كشته شدن مردها==> عروس ها عامل اصلي ناقص شدن مردها==> عروس ها عامل اصلي كمبود آب در تابستان ها==> عروس ها عامل اصلي افزايش ماشين هاي فرسوده در سطح شهر==> عروس ها عامل اصلي افزايش چاقي و افزايش بيماري ها==> عروس ها
زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ مي كنند البته بدون بخارش هم بدرد نمي خورد. زن ها مثل پياز هستند ظاهر سفيد و ظريفي دارند اما باطنشان اشك آدم رو در مي آورد. زنها مثل سكوت هستند با كوچكترين حرفي ميشكنند. زنها مثل چراغ راهنمايي هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزني باز هم مرتب رنگ عوض مي كنند. زنها مثل تخت خوابگاه هستند نوها و تازه هايشان كميابند و كهنه هايش هم سرو صدا زياد مي كنند. زن ها مثل الكل هستند دير بجنبي همهشان مي پرند. زنها مثل عينك دودي هستند با هردودنيا را تيره و تار مي بيني. زنها مثل ظرف سفالي هستند بدون رنگ و لعاب جلوه اي ندارند. زنها مثل كامپيوتر هستند يك بار خودش را ميگيري و يك عمر لوازم جانبي آنرا. زنها مثل كيك خامه اي هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آويزان مي شود اما كمي بعد دل آدم را ميزند. زنها مثل زير شلواري هستند مردا با هيچكدامشان جرأت نمي كنند به بازار بروند. زنها مثل لاستيك سواري هستند كمتر از چهارتا بيفايده است. زنها مثل بچه ها هستند تا وقتي كه ساكتند خوبند
منت خداي را عز و جل كه......."لذت زن را قند و عسل كه ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزيد رحمت. هر لنگه كفشي كه بر سر ما مي خورد مضر حيات است و چون مكرر موجب ممات. پس درهر لنگه كفش دو ضربت موجود و برهر ضربت آخي واجب . مرد همان به كه به وقت نزاع عذر به درگاه نساء آورد ورنه زنش ازاثر لنگه كفش حال دلش خوب به جا آورد ضربت لنگه كفش لاحسابش هم از راه رسيده، و جيب شوهر بدبخت را به قيچي خياطي درآورده وحقوق يكماهه او را به بهانه جوئي بخورد. شوهر و نوكر و كلفت همگي دركارند تا تو پول بدست آوري وماشين بخري شوهرت با كت وشلوار پراز وصله بود شرط انصاف نباشد كه تو مانتو بخري